آرام جانم درسا آرام جانم درسا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
وبلاگ اجابت دعایموبلاگ اجابت دعایم، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

❤❤ בرسا اجابت یــڪ בعا

بهانه زندگی

  درسای عزیزم سالها پيش خواب ديدم، خواب يك دختر شيرين و وقتي او را به آغوش كشيدم گفتم: چه خوب است مادر بودن! بعدها گفتند دختري مي‌آيد. آرام آرام رشدت را و بزرگ شدنت را تصور كردم. هر روز بزرگ‌تر مي شدي و من عاشق‌تر و ما باورمان مي‌شد كه قرار است نام ديگري داشته باشیم ، (مادر و پدر... ) همان روزها باورم شد كه اين عناوین  ابدي است و هرگز از ما جدا نخواهد شد.  خيلي حرف‌ها با تو زدم و تو هيچ نمي‌گفتي، روزهايي بود كه دلم مي‌گرفت، روزهايي بود كه خسته مي‌شدم و روزهایی که مست غرور از آمدنت   اما تو هميشه آنجا بو...
23 دی 1390

بابا . مامان بذارین بخوابم

امروز صبح که از خواب بیدار شدی . و چشم های خوشگلترو به روی دنیا باز کردی . دایم با هام حرف  میزدی ( البته به روش خودت ) انگاری میخواستی بهم چیزی بگی . بعد از کلی قربون و صدقه رفتنت . یادم افتاد بابایی طفلی دیرش شده و باید براش صبحونه ای چیزی آماده کنم .   بابا رو صدا کردم و ازش خواستم با شما بازی کنه تا من صبحانه ی بابا رو سریع آماده کنم . اومدم تو آشپزخونه بابا هم شما رو برداشت و اومد تو پذیرایی و شما رو گذاشت رو پاهاش و باهات صبحت میکرد.   بابا :دخترم تو عزیزترین کس من و مامانی هستی .میدونی ؟ درسا: آه ......او.....آ..... او...... بابا :عزیزم یه خرده...
22 دی 1390

مادرانه ای برای فرشته ام

دخترم دنیا بزرگه ولی تو تو هر جایی که باشی میبینم برات از قشنگترین باغ زمین گلای مهربونی رو میچینم دخترم خدای مهربون ما بچه های خوب و خیلی دوست داره وقتی که از آسمون بارون میاد براشون خوابای رنگی میاره   وفتی که تو خواب میخندی میدونم یه فرشته داره نازت میکنه یه فرشته که شبیه خودته خودشو محرم رازت میکنه دخترم دنیای پاک بچگی از تموم زندگی قشنگ تره مهربون باش و به مردم خوبی کن حرفای فرشته ها یادت نره ...
20 دی 1390

وقتی پستونک باعث دردسر میشه ......

درسا ی گلم سلام . از دیروز یه کار جدید یاد گرفتی که کمی هم باعث دردسر شده . عزیزم یاد گرفتی پستونکتو در میاری از دهنت و تو دستت هی میچرخونی بعد که میخوای دوباره اونو بذاری دهنت . دیگه یادت میره که از کدوم طرف باید اونو بذاری دهنت . طرف پلاستیکی اونو میگیری دستت و طرف دسته شو میذاری دهنت . شما هم که دهن غنچه . هی فرو میکنی تو دهنت و نتیجه  ای هم نمیگیری تا اینکه مایوس میشی و گریه میکنی .  میام پستونکو از دستت میگیرم  . میشورم و میذارم دهنت ولی فقط  برای چند ثانیه س . دوباره روز ازنو و ............... ...
19 دی 1390

هورا اول شدیم !!!!!!!

سلام مامان و باباهای مهربون و درسای عزیزم روز تولد نی نی وبلاگ مامان مثل همیشه رفت سری بزنه به متولدین همانروز و با نظر گذاشتن و تبریک گذاشتن تو وبشون سهمی از خوشحالیشون داشته باشه . دیدم که نینی وبلاگ هم تولدشه پس کلیک کردم و به نینی وبلاگ عزیز هم تبریک گفتم . تا اینکه چند روز پیش توی نینی تلگراف خوندم که هر کس که در آخرین پست اخبار نینی وبلاگ نظر بذاره به قید قرعه عکس نینیش برای یه هفته در ویترین قرار میگیره . دیگه وقت نشد برم ببینم موضوع چیه .جمعه هم که آخرین مهلت بود اینترنت قطع بود و نتونستم برم تااینکه امروز طرفای ظهر مامانی آرینا موفرفری که همین جا صمیمانه ازش تشکر میکنم بهم...
18 دی 1390

خود کرده را تدبیر نیست

سلام به دختر ورزشکار مامان عزیزم امروز کله سحر که بابا میخواست بره سرکار شماهم اون چشمهای نازت را باز کردی و بهم یه خنده زیبا هدیه کردی . داشتم باهات حرف میزدم و صبح بخیر بهت میگفتم که متوحه شدم بینیت پره و درست نمیتونی نفس بکشی . بابا تا فهمید گفت الان براش تمیز میکنم شما خیلی از این کار بدت میاد پس سرتو به راست و چپ میبردی که بابا نتونه کارشو بکنه . من رفتم آشپزخ ونه که کارای صبحونه را انجام بدم که دیدم بابا دستشو گذاشته روی چشمش و با خودش میگه فکر کنم در آینده دخترم بوکسور بشه فکرکنم در آینده ........ وقتی اومد تو آشپزخونه بهش گفتم داریه با خودت چی میگی ؟ گفت داشتم بینیشو تمیز میکردم نمیذاشت منم به...
16 دی 1390

برای دختر عزیزتر از جانم

  آهوی گریز پای من دختر ناز و زیبای من هر سپیده دم با پرتوخورشید چهره ات در آسمان دلم آغاز می گردد. تبسم نگاهت خواب را از چشمانم می رباید. وقتی غنچه ی لبانت را می گشایی گویی دریچه ای از بهشت به رویم گشوده است . بوسه برگونه ی نرم و بی ریایت  شوق زیستن را در من می پروراند  ای گل من  نگاهت در بوته ی چشمانم  تصویری از بالاترین  هدیه ای از پروردگار است  دوستت دارم   ...
12 دی 1390