و بالاخره گام آخر ....... دوسالگی
وبالاخره ایستگاه آخر درسای ساله من یکی بود یکی نبود زیر چتر آسمون زیر گنبد کبود یه مامان بود و بابا میکردن باهم دعا میگفتن آهای خدا بشنو صدای ما خدای هفت آسمون دختر ابرو کمون زود بیاد به خونمون آخرش یه روز خوب دختری ابرو کمون مثل ماه آسمون اومدش به خونشون شد گل گل خونه شون ( خاله نیی حونش ) آمدی به به! چه زیبا آمدی! مثل بوی گل به دنیا آمدی " گلم ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ولی برای مادرت تمام دنیا هستی " راستی شعر قشنگت ...