آرام جانم درسا آرام جانم درسا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
وبلاگ اجابت دعایموبلاگ اجابت دعایم، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

❤❤ בرسا اجابت یــڪ בعا

بابا . مامان بذارین بخوابم

1390/10/22 0:26
نویسنده : مامان בرسا
1,449 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح که از خواب بیدار شدی . و چشم های خوشگلترو به روی دنیا باز کردی . دایم با هام حرف  میزدی ( البته به روش خودت ) انگاری میخواستی بهم چیزی بگی . بعد از کلی قربون و صدقه رفتنت . یادم افتاد بابایی طفلی دیرش شده و باید براش صبحونه ای چیزی آماده کنم .

 

بابا رو صدا کردم و ازش خواستم با شما بازی کنه تا من صبحانه ی بابا رو سریع آماده کنم . اومدم تو آشپزخونه بابا هم شما رو برداشت و اومد تو پذیرایی و شما رو گذاشت رو پاهاش و باهات صبحت میکرد.

 

بابا :دخترم تو عزیزترین کس من و مامانی هستی .میدونی ؟

درسا: آه ......او.....آ..... او......

بابا :عزیزم یه خرده که بزرگ شدی یادت میدم بری در خونه همسایه ها زنگ خونه شونو بزنی و فرار کنی . باشه ؟

درسا : آ.......او.......

بابا : همه کسم از کسی نخوری. هرکس اذیتت کرد بزنش . بعد هم با پله ها  نیای بالا بهت میرسن سریع با آسانسور بیا بالا و بپر تو خونه که دستشون بهت نرسه . باشه ؟

درسا : آ.......او..........

درسا یی یه ریز همین طور حرف میزدی و مهلت هم نمیدادی بابا گفت :

عزیز دلم . من نمیدونم چی میخوای . منظورتو هم نمیفهمم . کاش میشد فهمید شما چه میخوای .

بازم شما آ........او.......

عزیزم متوحه نمیشم مامانش بیا شاید شما بفهمی .

یک دفعه شما که معلوم بود از این وضع خسته شده بودی . یه چیزی شبیه یه فریاد بلند کشیدی و چشم های نازتو بستی و خوابیدی .

بابا اردوان گفت مامانش فکر کنم با حرفام اعصابشو خردکردم با زبون بی زبونی گفت : حالا که متوجه صحبتام نمیشید پس بذارین بخوابم .

ماهم گفتیم چشم دختری هر چی شما بخوای .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان حنا
22 دی 90 4:02
عززززززززززززززیییییییزززززززمممم
خوو راست میگه عزیز خاله بزارین بخوابه
ناااااااااازززززززززززززیی
ببببببببوووووووووووووووسسسسسسسس


راست میگی مامانی فکر کنم منظورش همین بود.
مامان یسنا
22 دی 90 9:14
خوب بذارین بخوابه دیگه داشته میگفته خوابم میاد بابا تو رو خدا بذار بخوابم


آره فکر کنم از سروصدای ما به ستوه اومده بود.
مامان سارا
22 دی 90 9:21
سلام مامي درسا كوچولوي نازنين.
چه دختر ناز و خوشكلي. چه وبلاگ شاد و باحالي. آدم رو سر ذوق مي ياره. نوشته ها هم عالي و با مزه است. هنرمندي ات رو تحسين مي كنم مامي جون.
درسا جون رو ببوس



ممنون دوست من
مامان محمدجواد
22 دی 90 12:10
قربون درسای خودم بشم با این شیرین کاریهاش


ممنون مامانی .
مامان علی
22 دی 90 19:36
جانم چه مکالمه شیرینی چه آموزش های قشنگی ..
مامانی ممنون از حضورتون توی وب پسرم.در مورد سوالتون جوابم نه ست مامانی گل . خدارو شکر فعلا جز شیر خودم چیزی بهش ندادم اگه خدا بخواد تا پایان 6 ماهگی. نظر بعضی ها از چهارماهگیه ولی دکترش تاکید کرده از 6 ماهگی.


متشکرم . دوست من
آرمان
22 دی 90 21:48
آرمان : { اَدَدَدَبَدَدَدَ }
ترجمه : سلام درسا خانوم !


مامانی درسا فهمید و کلی کیف کرد .
مامان مسافر كوچولو
22 دی 90 22:58
سلام عزيز خاله.مثل اينكه خيلي خوش خوابي.خداكنه همه نيني ها مثل تو راحت بخوابن.خوشبحالت عزييييييزم


سلام خاله جون . آره من خیلی دختر خوبی هستم شب تا صبح خوب میخوابم . تا مامانم صبح سرحال پاشه .
مامان ترنم کوچولو
22 دی 90 23:02
واقعا کاش می شد زبون این کوچولوهای ملوس رو فهمید.فقط خدا عالمه چی میخوان.


همین طوره دوست من
مادر آیاتای
23 دی 90 22:08
سلام به مامان درساجون. خدا حفظش کنه. امیدوارم همیشه جمع خانواده تون جمع باشه.


ممنون مامان مهربون
مامان علی اکبر
23 دی 90 23:12
سلام,کاش میتونستین زبون نی نی هامون رو متوجه بشیم تا هر چی رو که میخوان واسشون مهیا کنیم. علی اکبر ما هم مثل درسا جون شما صحبت میکنه.
بوووووووس
راستی با اجازه لینکتون کردم


ممنون شما هم لینک شدید دوست من
مامان نوژا
26 دی 90 7:12
نازی گلم.یه بوس گنده واسه درسا گلی


ممنون دوست خوبم