آرام جانم درسا آرام جانم درسا ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
وبلاگ اجابت دعایموبلاگ اجابت دعایم، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

❤❤ בرسا اجابت یــڪ בعا

درسای بی همتا

دختری دارم از جنس ماه زیبا و به رنگ مهتاب....... دختری دارم از جنس گل ....لطیف و زیبا و خوشبو ..... هر روز مانند عنچه ای باز میشود و تمام خانه سرمست از بوی خوشش ......... دختری دارم مانند صدف سخت و محکم با قلبی بسان مرواریدی زیبا و بسیار گرانبها ...... دختری دارم زیبا با قلبی فرشته گونه مهربان و بی آلایش ساده ساده ......... دختری دارم مانند باران میبارد گاهی اما کوتاه .... مانند باران بهاری ...... دختری دارم از حنس خورشید گرم و دلچسب .... هر بامداد میدرخشد ..... خانه ام نور باران میشود .... گرمایش دلگرمان میکند و عاشقتر ......
6 شهريور 1393

باز هم گلی از بهشت

خدای بخشنده را شکرگزار و نوزاد بخشیده بر تو مبارک امید که بزرگ شود و از نیکوکاریش بهره مند گردی. امام علی (ع) این هم یه عضو جدید ..... که امروز به خانواده ما تشریف آوردن .... الینا سادات ( دختر ساره جون برادرزاده عزیزم ) قدمش پر خیر و برکت ووووووووو به نظرتون این دو تا شبیه بهم نیستن !!!!!!!!! ...
5 خرداد 1393
2089 18 19 ادامه مطلب

پ مثــــــــل پدر

خوشبختی یعنی قلب پدرت بتپد و صدای تپش قلبش آهنگ زیبای زندگیت شود و وجودش سایه سار زندگیت .. خوشبختی یعنی دلت گرم باشد از وجودش ...... فرقی نمی کند دور باشد یا نزدیک ..... همین که هست کافیست ...... خوشبختی یعنی صدای گام های پر صلابت پدرت ..... وقتی میآید تا لحظات شیرین زندگانیت را رقم بزند ...... حتی اگر با صدای عصا همخوانی کند ..... خوشبختی یعنی دیدن تارهای سپید شده مویش وقتی نوازشش میکنی ......... خوشبختی یعنی نهایت مهربانی خوشبختی یعنی پدر زاد روز فرخنده مولای متقیان حضرت علی ( ع ) خجسته باد روز پدر بر تمامی پدران سرزمینم مبارک و میمون ...
23 ارديبهشت 1393
2116 16 11 ادامه مطلب

لبخند مادر

      نمیدونم از چه زمانی این حس در درونم تقویت شد ... نمیدونم دقیقا" ...... دیشب و امروز عجب تمام فکر و ذکرم شده این ...... اینکه ما مادرا چه موقع حس مادرانه به سراغمون میاد ....... نمیدونم اون زمانی که به اندازه ی یه دونه لوبیا تو دل مادرم بودم .......یا نه اون زمانی که زمینی شدم و شدم ته تغاری یه خانواده مهربون ...... همون موقع رو میگم که تو بغل مادرم با اون دوتا چشم سیاه خیره شدم به چشماش ...... همون موقع که به چشاش نگاه کردمو فهمیدم بهترین و امنترین جای دنیا آغوش گرمشه ....... یا نه شاید برای اولین بار وقتی که اون عروسک مو سبزو که خیلی خیلی دوستش داشتمو و اسم لیندا رو براش انت...
31 فروردين 1393

بابام ..... قویترین فرشته نگهبانم

دخـتــَــر کـه بــاشی میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــآهگــاه دنیــآ آغــوش گــَرم پـــِدرتـه دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه هَر کـجای دنیـا هم بـــاشی چه بـاشه چـه نبــاشه قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته   بابا جونم .... بابا اردوانی ممنون به دنیا اومدی ممنون بابای من شدی ...
26 فروردين 1393

با شما بهشت همین نزدیکی هاست

  خدایا تورا سپاس میگویم برای تمام روزهای آفتابی و برای تمام روزهای غمگین و دلگیر و بارانی ...... برای غروب هایی که صدای اذان از بلندگوی مسجد به گوشم میرسید و مرا به یادت می انداخت  و یادم می آمد  که مدتیست از سپاست غافل شدم ...... خدایا بابت تمام لحظه های شاد زندگی ام ..... برای خنده هایم خوشی هایم ...... و بهانه هایم برای گریستن ....... تو را سپاس می گویم خداوند مهر و ماه .... خداوند رحمان و رحیم ... برای تمام لبخند های محبت و امید بخش دوستان و برای دست های یاری رسان در وقت نیاز ....... برای تمام زیبایی ها ..... برای وچود گلها ..... ستارگان و ماه و خورشید که هستن تا ما باشیم ....... خدایا در این...
16 فروردين 1393

فرمانده عشاق .........

هر سال و امسال در چنین شبی قلبم بدجوری آهنگ غم سر میدهد.... انگار یه وزنه سنگین به آن آویزان کرده اند .... انگار هیچ جوری دلم آرام  نمیگیرد .... انگار قلبم های های گریه سر داده ..... هرسال و امسال در چنین شبی نگاهم به دخترم خیره میماند و دلم فشرده میشود .... به یاد ربابه و دل فشرده اش میافتم و دخترکم را با  تمام ووجودم در بغلم میگیرم ......... هرسال و امسال در چنین شبی به سقف محکم خانه مان نگاه میکنم و یاد خیمه  های آتش گرفته اهل بیت امام حسین (ع) میافتم ...... میترسم و با چوبی به سقف خانه مان میزنم میخواهم مطمئن شوم امن است میخواهم آرامش به دلم برگردد اما چه سود که بی تابم و بی تاب ....... ...
22 آبان 1392

من کنت مولاه فهذا علی مولاه

دستانش در دستان آلاله همیشه تابان درخشش را به مردی دیگر نوید می‌دهد چشم از کوچکی‌اش قهر می‌کند، چشمه، بزرگی دنیا را در زلالی آن دو، در آغوش می‌کشد چشمه، دریا شد، موج، بهمن کوهسار خورشید، شعله اولین نگاه دستانش در دستان کسی که دخترش او را همسر خود نامید دختری که خود مادر پدرش ماند دستانش دستان کسی را به اهتراز در می‌آورد که عشیره‌ای به حرمتش به سیادت می‌رساند دستانش دستان علی را به اعلی می‌رساند حال دستان علی هم نبض دستان اوست دستان، والا پیامدار محمد(ص) دوستان خوبم ..... مادران و پدران و نی نی های عزیز عید غدیر مبارک ...
2 آبان 1392

قربانگاه عشق

  عید قربان عیدی که یاد بود خاطره است خاطره یک پدر و قصه یک پسر عیدی که یادبود ابراهیم خلیل است عیدی که قصه ایثار اسماعیل بیائید به یاد بود بابای ابراهیم به قربان گاه برویم و الله اکبر را زمزمه کنیم ای همیشه خلیل من در موعود نگاه زیبایت اسماعیل شده ام که قربانی چشم های روشنت باشم بگو کدام قربانگاه را برای آخرین نفسم برگزیده ای ای خلیل من عید قربان مبارک دوستان خوبم ..... توسط : نیی خاله ...
24 مهر 1392