تا میشه غلت زد ... چرا زحمت .......
سلام عزیزم .
درسایی این روزا سعی میکنم چیزایی که دوست داری تو مسیر ت قرار بدم که به هوای برداشتن اونا . تلاش کنی و جلو بری . اما هنوز خیلی توان نداری . یه کم که میری جلو . سرتو میذاری زمین و کمی استراحت میکنی . امروز عروسک مورد علاقتو . واست گذاشتم . اول یه کم اومدی جلو . ولی خسته شدی و کمی استراحت کردی . رفتم سری به آشپزخونه زدم و غذامو نگاه کردم و اومدم . دیدم عروسک جلو دستته . کمی تعجب کردم . آخه خیلی سریع خودتو بهش رسونده بودی .
یکی . دو ساعت بعد . دوباره از خواب که بیدار شدی . پستونکت توجهت را جلب کرد. اول دوباره با هزار زحمت . سینه خیز رفتی . اما بعد دیدم با غلت زدن به سرعت خودتو به پستونکت رسوندی . مامانی شما چقدر زرنگ تشریف داری . ما نمیدونستم .
حالا شما گل خانم یاد گرفتی به محض اینکه چیزی توجهت را جلب میکنه سریع با چند تا غلت خودتو بهش میرسونی . اینو از بابا جونت به ارث بردی که همیشه برای هر کاری فکر بکر میکنه . فدای شما بشم من . که اینقدر ماهی .