آرام جانم درسا آرام جانم درسا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره
وبلاگ اجابت دعایموبلاگ اجابت دعایم، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

❤❤ בرسا اجابت یــڪ בعا

قلدر محلمون کیه ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!

1391/4/27 0:40
نویسنده : مامان בرسا
2,603 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل گلابم ..... عرق بیدمشکم ..... خوشگلم .....

وای که چه دلم تنگ شده بود واسه نوشتن در موردت...... خاطرات خوشگلتو تعریف کردن ....... این مریضی و زکام کردن چی بود این وسط تابستونی مامان همه گرما زده میشن شما تازه یادت اومد سرما بخوری ؟؟؟!!!!!!! ..... خدا رو شکر خوبی بهتری ......

یه خاطره امشب میخوام واست بنعرفیم در مورد بزن بهادریت ..... خانم قلدری شدی نگو و نپرس .......

دیروز  دم در خونه با مامان ماهانی و مامان النا گرم صحبت بودیم ....... خانم ( ق) بچه بغل اومد ..... سلام و علیک کردیم ..... نی نیش یه دو ماهی از شما بزرگتره یه پسر بامزه تا شما رو دید یه نی نی کرد و میخواست باهات بازی کنه ..... یه عشو و ناز اومدی که تا به حال ندیده بودم ...... مامانش اومد جلو تا نی نی بهتر بتونه باهات بازی کنه ..... همین طور که ما دو تا به هم نزدیک بودیم و گرم صبحت .... یکدفعه دیدم نی نی بینوا یه جیغ بنفش کشید و برگشت طرف مامانش و گریه ...... وای مگه آروم میشد ..... نمیدونستیم چکار کنیم ...... یکی میگفت مورچه به تنش رفته یگی میگفت گوشش درد میکنه ..... خلاصه مامان یه عذر خواهی کرد و رفت ..... خلاصه یه کمی هم پشت سرش غیبت کردیم که وا وا چه بچه بد ادایی بود ..... چقدر بد اخلاق بود و از این حرفا ......

وقتی خواستیم بیایم توی خونه .......النایی که الان یه پنج سالیش هست ..... ازم خواست که بیادو یه کمی با شما بازی کنه ...... منم از خدا خواسته آوردمش توی خونه ...... تا شما سرگرم بشی و من یه کمی به کارام برسم ...... بنده خدا النایی تا میخواست به یه چیزی دست بزنه همچی یورش میآوردی و از دستش میگرفتی و بعد هم ناز و عشو ه...... یه کمی بعد یکدفعه دیدم همون صحنه تکرار شد یعنی النایی جیغ بنفش و بعد گریه ....... وای که چه اشکی میریخت ..... خلاصه مامانش هم صداشو شنید و اومد دم در ببینه چه خبره ؟؟؟

بغلش کرد و گفت مامان چته عزیزم چرا اینقده گریه میکنی ؟؟؟ وای دختری دستشو نشون داد یه نیشگون گرفته بودی ازش ........وای پوستش یه کمی بلند شده بود و قرمز قرمز شده بود ...... وای وای  دختر به این قلدری نوبره ..... مامان النا که خیلی دوستت داره .... میخندید و میگفت کم کم همه از دستش فراری میشن ..... ماهانی که ختی دیگه نگاشم نمیکنه ..... دختر منم که فک نکنم دیگه بیاد پیشتون ...... این نی نی بنده خدا خانم ( ق ) هم دیگه از طبقه ما رد هم نمیشن ...... قربونت برم دختری گفتن ..... پسری گفتن ..... یه کم ظرافت بد نیست .....  امروز روم نشد برم ببینم دست اون نی نی کوچولو چطور شده ...... ولی خودمونیم ها یه کمی هم خوشحالم که از پس خودت بر میای ..... بامزه وقتی به بابا اردوانی میگم اینجوری شده با افتخار میگه خوب دختر منه دیگه ؟؟؟؟؟؟؟ یعنی چی اونوقت ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

دوست دارم

اینحا اومدیم مهمونی خونه خاله نرگس

دستاتو داری آماده میکنی واسه نیشگون گرفتن .....!!!!!!

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (52)

مامان وندا
27 تیر 91 0:30
عزیزمیییییییییییییییییییییی ، از حق نگذریم مامانی خیلی بامزه بوده ها


آره عزیزم مخصوصا" دست کبود این دوتا نی نی
سمانه(مامان محمدرهام)
27 تیر 91 1:11
خاله فدات بشم کلی از دستت خندیدم.آخه عزیز دلم اینطوری که همه نینیها ازت فراری میشن مامانی فکر نینی بعدی رو از سرت بیرون کن چون درسا دوست داره خودش دلتون رو صاحب باشه

خاله جون درسته کارت خوب نبوده ولی من یکی که خیلی خوشم اومد


آره بخدا راس میگی مامانی ..... ای بابا شما هم که طرفدار از آب دراومدی ...... ممنون مامانی دوست داریم
نرگسی
27 تیر 91 1:27
ای درسای بلااااااااااااااااااااااااااا .. خیلی باحالییییییییییییی .. بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس


ممنون نرگسی جونم ....
نایسل
27 تیر 91 1:49
وای خاله خیلی خندیدم ولی بچاره نی نی ها


آره بخدا منم کلی شرمنده شدم
نایسل
27 تیر 91 1:49
هر چی خیره همون بشه


انشاالله
مامان وندا
27 تیر 91 2:55
مامانی یه سوال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
توی وبلاگای بروز شده وبتونو می بینم اما وقتی میام مطلب جدیدی نذاشتین ،چه جوری تو قسمت بروز شده ها ثبت میشه؟


میام برات میگم
مامان آرشیدا کوچولو
27 تیر 91 3:31
قوبون این انجشت های کوشولوت بره خاله





زنده باشی عزیزم
مامان محمد صادق(زهرا)
27 تیر 91 8:30
بابا یککککککه تاااااز!

بابا قلدر محلللللللللل!

بابا درسا مشتیییییی!!!!!!!

نوچه موچه نمی خوی داداششششششششش!

***************************
دلم واسشون سوخت!!!
بابا درسایی بی خیاااااااااااال!
**************************
قربونش! بزرگتر میشه یادش میره!!!


چکار کنیم برای خودمون یلی شدیم ..... آره بخدا ما هم خیلی دلمون سوخت ولی چکار کنیم درسا درسا که میگن این خانمه
مامان امیرحسین و امیرعلی
27 تیر 91 10:07
واییییییییییییی خدااااااااااا کلی خندیدم از دست این دخترببینم مگه تو عروس من نبودی!!!پسرای من اهل بزن بزن نیستنا که میخوای به خودتامادگیشو بدی شیطون
با گوشزدای شما اروم اروم از سرش میفته..
ببوسش


خوب دوره دوره ی زن سالاریه دیگه دختری ما هم یه هوار قلدره ..... قربونشون من برم تنها
مامان زهرا
27 تیر 91 11:17
به به درسا خانم قلدر
خاله بهت نمی آید قلدر باشی
مواظب خودت باش و با بچه ها دوست باش



خاله من فلفلیم ریزم و تیزم ......
مامان رهام(✿◠‿◠)
27 تیر 91 11:28
مژگان جون سلام
خدا رو شكر درسايي بهتر قربونش برم


ممنونم عزیزم
مامان زهره
27 تیر 91 11:40
نازي چقدر ناز افتاده درسا گفتيم نازي نگفتيم قلدري كنه و دست دوتا بچه را كبود كني


چکال کنم خاله زورم زیاده ......
مامان احسان
27 تیر 91 13:17
سلام درسایی ای بابا اینقدر هر روز ازت تعریف کردیم که چه دختر مظلومیه چه آرومه چی شد پس خاله .قربون اون شیرین کاریهات عسلی


ببخش مامانی دخملی یه ریزه بی جنبه س خودمونم که یه روز تعریفش میکنیم به یه ساعت نرسیده میشه غرغرو و اعصاب خرد کن ....... مرسی گلم
مامان و بابای سارینا
27 تیر 91 14:04
واااای خاله اگه تو بزرگ بشی چییییییییی میشیییییییییییی!
میبوسمت گلم


وای خاله نمیدونی چی میشم .... میخوام یه گروه نینجا با فافایی و هانی تشکیل بدم سارینا هم اگه میخواد بیاد با هم شریک شیم
مامان یاسمن ومحمد پارسا
27 تیر 91 16:37
فدات بشم که اینقده بلا شدی خاله جون


قربونت برم عزیزم زنده باشی
مامان عسل و آریا
27 تیر 91 17:54
خصوصی داری خانمی


وای اومدم مرسی
مامانی
27 تیر 91 18:36
واییییییییییییی درسایی داری چیکار میکنه دخمل شیطون بلا

ماشالا عجب دختری نازی الهی قربونت خاله

اون دستای کوچولوتو بخولم عزیزم


قربونت برم انشاالله نی نی میاد شما هم کبود میشی ( عحب دعایی کردم )
نایسل
27 تیر 91 20:58
مگه چقدر زور داره کبودم میکنه


امتحانش ضرری نداره دستتو بیار جلو
زهره مامان آریان
28 تیر 91 1:10
الهی
ناقلا ( به قول آریان) میگن فلفل نبین چه ریزه ها
حالا یکی دست خاله رو هم نیشگون بگیر ببینم چه کیفی داره


کیف که چه عرض کنم این روزا به منم رحم نمیکنه یا موهامه یا گوش دستام ..... یکی به من کمک کنه
مامان کورش
28 تیر 91 4:05
وای درسا جون خیای جالب بودشاید یه کاری کردن ان وقت نیاز شده درسا جون درستشون کن خاله فداش بشه


والا نمیدونم فعلا" که همه رو یه گوشمالی داده ...... زنده باشی
مامان ایلیا گلی
28 تیر 91 10:15
هههههههه....چه دختر شیطونی شدی نا قلا...صداشم در نمیاره که چیکار کرده...ماشالله بهت..فردا هم اگه بزرگ شدی رفتی تو خیابون یه پسر نگاه چپ بهت کرد همین کارو باهاش بکن


چشم چشاشونو در میارم خاله خیالت راحت با همین ناخنام ......
ياس
28 تیر 91 10:56
عجب وروجکي شده اين فسقلي،دستايه کوچولوشو ببين،انگار واقعا داره اماده ميکنه که ويشگون بگيره،
نسترن(یک عاشقانه آرام)
28 تیر 91 12:09
جانم


ممنون گلم
مامان رهام(✿◠‿◠)
28 تیر 91 12:13



ممنون عزیزم
الهه مامان یسنا
28 تیر 91 13:49
الهی دورش بگردم!!!!!!!!! چه کاری کرده خوب نمیخواسته کسی به وسایلاش دست بزنه مگه زوره!!!!
قربونت برم خاله جون


آره خاله نسبت به وسایلاشو البته هر نی نی که بیاد خونمون حساسه ..... فرزند سالاریه خواهر چکار کنیم ....زنده باشی عزیزم
مامان نفس طلایی
28 تیر 91 15:42
ای جونم ستاره
انشاالله زودی خوب شی


ممنون دوست گلم .....
مامان تارا
28 تیر 91 22:53
واااااااااااای دختر نگو بلا بگو خاله جون از این کارا نکن دوستات می پرن تنها میمونی ها
ولی خودمونیم اونقدرا هم بد نیست تارای من که عمراً دستشو رو کسی بلند کنه هرچه میگم دختر اگه کسی کتکت زد تو هم بزن فایده داره


فعلا" دیگه همه فراری شدن خاله ولی خودمونیم بچه بتونه از خودش دفاع کنه بدم نیست
مامان الينا
28 تیر 91 23:47
اي جان دلم چقدر هم خودشو بي خبر ميگيره .كي بود من نبودم !هزارتا گل واسه درسا جونم


آره بخدا نمیدونی چه آروم بود انگاری اصلا" کاری نکرده ....
مامانی
29 تیر 91 0:10
قلبونت برم خاله که اینقد مقتدری

مامانی بروزم منتظرتم


قربونت برم اومدم عزیزم
مامان دینا
29 تیر 91 1:45
وااای عروسکم از الان ؟ ولی خیلی بامزه بود


ممنون دوست گلم عروسک خاله هم ببوس
مامان سارینا
29 تیر 91 8:15
عزیزمممممممممممممممم . امان از دست این دخملی خوشگلللللل . ماشالله خاله حسابی بزرگ شدی و بزنم به تخته ناز . بوس رو صورت ماهت .لی خاله اینطوری که نمیشه اخه دوست پیدا نمیکنیا . یه کم ملایم تر رفتار کنی بد نیستا مامانی گل دخملیمونو از طرف من ببوس . خوشحالم که کسالتش بر طرف شده . راستی دلمون خیلی تنگیده بودا


ای جونم گل گفتی خاله ولی مگه گوش میکنه این گل دخملی ...... ممنون عزیزم ما هم دلمون واسه همتون تنگ میشه
مامان نیره
29 تیر 91 9:04
درسای عزیزم خوشحالم که حالت خوب شده گلم ولی دختری یکم رعایت بچه ها هم بکن مامان جون همه یه جور ظرفیت ندارن که قربونت برم
منم اول خجالت می کشم بعد می گم خب خیالم راحت از خودش دفاع می کنه ولی خودمونیم نه به این شدت


ای جونم برای مامان فافایی نوشتم یه گروه نینجا دخترامون با هم تشکیل میدن انگاری جمع شون داره سه نفره میشه ..... قربون همه شون برم من
مامان سانلی
29 تیر 91 11:43
سلام مامانی. ما چند روزی نبودیم. دلم برای درسا جونی یه ذره شده بود. خوشحالم که حالش بهتره .امیدوارم همیشه ها خوب باشید. رمز و خصوصی گذاشتم برات دوستم


ممنون عزیزم دل منم برای شما و دختری و همه شما دوستای گلم هر روز تنگ میشه بخدا ولی خوب همیشه نمیتونم بیام پیشتون
فریبا
29 تیر 91 11:47
درسا جون خیلی باحالی


مسی خاله ممنون ازم تعریف کردی پس شما رو ناخن ناخن نمیزنم
مامان يگانه
29 تیر 91 14:26
ماماني از كي ياد گرفته؟؟
چقدر عكسش ماشاا... ناااااااااازه!


یه چند روزی هست خود منم لت و پار کرده ازبس نیشکونم گرفته
رها
29 تیر 91 15:14
سلام عزیزم،خوبی؟خوشی؟سلامتی؟
ببخش که یه مدتی نبودم ولی فراموشتون نکردم.دلم حسابی برای شما و درسا جونی تنگ شده بود.
راستی آدرس وبم عوض شده.لطف میکنید اگر مرا با آدرس جدید زیر لینک کنید.منتظرتون هستم.
www.cd2012.blogfa.com


عزیزم دل منم برایت تنگ شده بود چشم گلم تغییر میدم
رها
29 تیر 91 15:15
فروشگاه آنلاین سی دی
انواع کارتونهای جدید و جذاب و بسیار دوست داشتنی برای فرزندان دلبندتان را فقط در فروشگاه ما پیدا کنید.


ممنون رها جون
الهه مامان روشا جون
29 تیر 91 17:43
سلام مامانی.مرسی که بهمون سر زدی و تولد روشا جون رو تبریک گفتی.
امروز یکی از بهترین روزهای عمرم بود و اطرافیان با تبریکاتشون شادی منو چند برابر کردن.
من این محبتت رو هیچ وقت فراموش نمی کنم.چون دخترم تمام وجودمه.


انشاالله در کنار عزیزت همیشه خوب و خوش و سلامت باشی .... انشاالله 120 ساله شه عزیزم
بابای دوقلوها
29 تیر 91 21:36

بابا قلدر
کلی خندیدیم

عکسه خیلی باحاله
درسایی آماده پرتاب مووووشک
ایشالله همیشه سالم و سلامت باشی


ممنون آقای پدر انشاالله زینب و زهرا سللامت باشن
متین مامی ایلیا
29 تیر 91 23:46
ای وایه من، درسااااااااااااااااااااااااایی خاله !!!!!!! شیطون بلا شدی؟ خیلی بانمک نوشتی مژگان جون


ممنون عزیزم دخملی نگو بلا بگو
آواز قو
30 تیر 91 3:09
درسا خانمی بهت نمیاد .........شیطونک.....

خاله من نصفم زیر زمینه ......
fatemehh
30 تیر 91 8:09
بلا شده ها
سلام خوبی گلم ؟
راستی درسایی راه میره؟
یه ماچ آبدارش کن عزیزم


مرسی ممنون عزیزم یه دو سه قدمی زیاد نه ......
سمانه(مامان محمدرهام)
31 تیر 91 3:02
نمیدونم چرا نظر من نیومده ولی عیب نداره یه بار دیگه مینویسم.

قربون خودتو دستای کوچولوتو وقلدریت.راستش درسته نفس کارت بده خاله جون ولی من خیلی کیف کردم.

مامانی نظرات همه هست متاسفانه من دیگه مثل اول نمیتونم زود به زود بیام و نظراتتون رو تایید و بهتون سر بزنم ..... درسایی خیلی شیطون شده .... ببخش دیر شد
مامان فافا
31 تیر 91 13:01
قربونت برم عزیزم که اینقده بلا شدی
دخملی ما هم فقط دوست داره انگشتشو تو چشم
اطرافیان بکنه


هورا به درسایی و فافایی نینجا خودمون
مام پارسا
1 مرداد 91 15:23
الهی قربونت برم که سرما خورده بودی.....حالا بهتری خاله جون؟.......خیلی مواظب خودت باش عزیزکم


ممنون دوست گل گلم ..... آره خداروشکربهتره
مام پارسا
1 مرداد 91 15:23
آی دورت بگردم قلدر خاله.
ایول ایوله ایول درسایی یله ایول
بازم از این کارا بکن خاله


زنده باشی عزیزم چکار کنیم این هم کار وبار دخترمونه
الهه مامان روشا جون
1 مرداد 91 15:33
خاله قربون اون انگشتای آماده به خدمت بره


زنده باشی خاله جونی
مام پارسا
3 مرداد 91 14:56
مامانی اجازه هست این قلبای خوشگلتون رو برای زیبایی وبلاگم بدزدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
منظورم اینه استفاده کنم


اجازه ما دست شماست مامانی بفرمایید درسا و پارسا نداریم
مامان ثنا و ثمین
3 مرداد 91 15:48



ممنون دوست گلیم
الهام مادر اينده
4 مرداد 91 0:29
افرين درسا گلي .همينجوري باش تا از پس خودت بر بياي
شيطون بلا


مسی خاله که تشویقم میکنی
مامان شیدا
24 مرداد 91 10:58
سلام . عزیزم تولد تو و شیدا نزدیکه ... بهتون تبریک میگم خاله جونی ... راستی چقدر خطر ناک شدی ... حداقل تا تولدت خودتو نگه دار ... آبروریزی نشه. بعدا پدرشونو در میاری ...
سجاد
27 مرداد 91 22:30
تقدیم به


دوست من چندین باره اومدم پیشتون اما وبتون خالیه نتونستم براتون نظر بذارم منو ببخشین