قلدر محلمون کیه ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
سلام گل گلابم ..... عرق بیدمشکم ..... خوشگلم .....
وای که چه دلم تنگ شده بود واسه نوشتن در موردت...... خاطرات خوشگلتو تعریف کردن ....... این مریضی و زکام کردن چی بود این وسط تابستونی مامان همه گرما زده میشن شما تازه یادت اومد سرما بخوری ؟؟؟!!!!!!! ..... خدا رو شکر خوبی بهتری ......
یه خاطره امشب میخوام واست بنعرفیم در مورد بزن بهادریت ..... خانم قلدری شدی نگو و نپرس .......
دیروز دم در خونه با مامان ماهانی و مامان النا گرم صحبت بودیم ....... خانم ( ق) بچه بغل اومد ..... سلام و علیک کردیم ..... نی نیش یه دو ماهی از شما بزرگتره یه پسر بامزه تا شما رو دید یه نی نی کرد و میخواست باهات بازی کنه ..... یه عشو و ناز اومدی که تا به حال ندیده بودم ...... مامانش اومد جلو تا نی نی بهتر بتونه باهات بازی کنه ..... همین طور که ما دو تا به هم نزدیک بودیم و گرم صبحت .... یکدفعه دیدم نی نی بینوا یه جیغ بنفش کشید و برگشت طرف مامانش و گریه ...... وای مگه آروم میشد ..... نمیدونستیم چکار کنیم ...... یکی میگفت مورچه به تنش رفته یگی میگفت گوشش درد میکنه ..... خلاصه مامان یه عذر خواهی کرد و رفت ..... خلاصه یه کمی هم پشت سرش غیبت کردیم که وا وا چه بچه بد ادایی بود ..... چقدر بد اخلاق بود و از این حرفا ......
وقتی خواستیم بیایم توی خونه .......النایی که الان یه پنج سالیش هست ..... ازم خواست که بیادو یه کمی با شما بازی کنه ...... منم از خدا خواسته آوردمش توی خونه ...... تا شما سرگرم بشی و من یه کمی به کارام برسم ...... بنده خدا النایی تا میخواست به یه چیزی دست بزنه همچی یورش میآوردی و از دستش میگرفتی و بعد هم ناز و عشو ه...... یه کمی بعد یکدفعه دیدم همون صحنه تکرار شد یعنی النایی جیغ بنفش و بعد گریه ....... وای که چه اشکی میریخت ..... خلاصه مامانش هم صداشو شنید و اومد دم در ببینه چه خبره ؟؟؟
بغلش کرد و گفت مامان چته عزیزم چرا اینقده گریه میکنی ؟؟؟ وای دختری دستشو نشون داد یه نیشگون گرفته بودی ازش ........وای پوستش یه کمی بلند شده بود و قرمز قرمز شده بود ...... وای وای دختر به این قلدری نوبره ..... مامان النا که خیلی دوستت داره .... میخندید و میگفت کم کم همه از دستش فراری میشن ..... ماهانی که ختی دیگه نگاشم نمیکنه ..... دختر منم که فک نکنم دیگه بیاد پیشتون ...... این نی نی بنده خدا خانم ( ق ) هم دیگه از طبقه ما رد هم نمیشن ...... قربونت برم دختری گفتن ..... پسری گفتن ..... یه کم ظرافت بد نیست ..... امروز روم نشد برم ببینم دست اون نی نی کوچولو چطور شده ...... ولی خودمونیم ها یه کمی هم خوشحالم که از پس خودت بر میای ..... بامزه وقتی به بابا اردوانی میگم اینجوری شده با افتخار میگه خوب دختر منه دیگه ؟؟؟؟؟؟؟ یعنی چی اونوقت ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
اینحا اومدیم مهمونی خونه خاله نرگس
دستاتو داری آماده میکنی واسه نیشگون گرفتن .....!!!!!!