آرام جانم درسا آرام جانم درسا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
وبلاگ اجابت دعایموبلاگ اجابت دعایم، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

❤❤ בرسا اجابت یــڪ בعا

ماجرای من و یه دوست تازه

1390/11/24 2:05
نویسنده : مامان בرسا
1,083 بازدید
اشتراک گذاری

امروز که روز تعطیل بود و هوا هم خوب بود . 2a.gifخداروشکر مامانی و بابایی تصمیم گرفتند بریم خونه ی زن دایی بابام که هم سری بهش زده باشن و هم چون کمی مریض احوال بود و خیلی دلش میخواسته منو ببینه . منو ببرن نشونش بدن . بالاخره رفتیم و هر کس منو میدید کمی لوسم میکرد و میگفت وای چه نی نی نازی . چند تاشون میگفتند شبیه مامانمم و چند تاشون هم میگفتند من و بابا اردوانی مثل یه سیب هستیم که از وسط دونیم شدیم . 9.gifما که نفهمیدیم آخر سر که شبیه کی هستیم . خوب بگذریم . مامانی و بابایی . چای خوردن و شیرینی و میوه و منم فقط نگاه میکردم و غصه میخوردم . 04.gif . موقع رفتن از خونشون  بود که عروس زن دایی بهم یه سری دیگ تفلون هدیه داد و  میگفتن اینم برای درسایی اینم برای درسایی مبارکه مبارکه مامانش برای جهیزیه ش انشاالله . ما که نفهمیدیم چی گفتند اما فکر کنم چیز خوبی بود . از اونجا رفتیم خونه بابا بزرگه ( بابا ابراهیم مامانیم ) خیلی خوش گذشت آخر سر علی سینا پسر خالم که حالا دیگه برای خودش مردی شده و ضمنا" حقوق بگیر هم شده یه غول بی شاخ و دم رو آورد تو صورتم و بهم گفت درسایی ببین چه نازه . منم که خیلی ترسیده بودم چاره کارو فقط تو گریه کردن دیدم 05.gif. توی ماشین که سوار شدیم خودمو زدم به خواب چون تا چشمامو باز میکردم دوباره مامانی اونو میاورد جلو صورتم و میگفت درسایی ببین چه نازه . خلاصه ما رفتیم خونه .و من که دیگه خوابم نمی یومد تصمیم گرفتم کمی بازی کنم . 25.gif

گل من

هنوز 1 دقیقه نگذشته بود که دیدم دوباره اونو آوردن پیشم و کلی هم خودشون ذوق کردن .

12.gif

من که حسابی ترسیده بودم مات و مبهوت نگاشون میکردم آخه اون گوش درازه رو کنارم خوابونده بودند .

من و خرگوشی

اصلا" نمیتونستم تکون بخورم . بابا تلویزیون روشن کردو مشغول شد . گاهی هم نگام میکردو یه قربون صدقه ام میرفت و دوباره برمیگشت و تلویزیونو نگاه میکردو مامانی هم که خیالش از بابت من راحت شده بود رفت آشپزخونه . خلاصه من موندم و اون گوش دراز صورتی .

Baby3a.gif

یک دفعه دیدم اون گوش دراز صورتی بهم گفت درسایی چرا ازم میترسیدی من به این نرمی و نازی .آخه من که کاریت ندارم . فقط یه عروسکم یه کمی بزرگتر از بقیه . من از گوشه چشم نگاش کردم . 107.gifپیش خودم فکر کردم وای چه باز مزه صحبت میکنه . تازه شم اصلا" صداش گوشخراش نیست . یه خرده دیگه نگاش کردم . با تلاش زیاد اونو به طرف خودم کشوندم . وای چه نرم بود .

دوست من

دست گذاشتم به دهنش و دماغش چقده بزرگ و نرم بود خوشم اومد . از رختخوابم نرمتر بود . پس تصمیم گرفتم سرمو بزارم روی پاش . 20.gif

خرگوش کوچولو

دیگه مطمئن شدم این غول نیست یه عروسک نازنازیه . پس با خیال راحت باهاش بازی کردم .

دوستت دارم

دوستان عروسکی دیگه وقتی دیدن من خیلی خوشحالم . اومدنو بهش خوش آمد گفتند و خرگوشی  هم خیلی خوشحال شد .*EmoticonEmoticon

من و دوست تازه

حالا خیلی خوشحالم که زن دایی بابام یه سری دیگ برای فرنی پزیم بهم هدیه داد و علی سینایی هم خرگوش گنده رو  بهم هدیه دادو یه دوست نرم و صورتی رو به دوستام اضافه کرد. تازه شم دوست دارم همش پیشم باشه و به جای بالشم سرمو بزارم رو پاهاش . حالا دیگه من و خرگوش صورتی دوستای خوبی برای همدیگه ایم .Emoticon

من و خرگوش صورتی

EmoticonEmoticonEmoticonEmoticonEmoticonEmoticonEmoticonEmoticon

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان وندا
22 بهمن 90 2:43
مبارکت باشه عزیزم،چقدر هم نازه،دستشون درد نکنه،از دور می بوسمت ناز نازیه خاله


ممنون دوست من
ثمين
22 بهمن 90 3:06
سلام
اومدم ازتون دعوت كنم تا از نمايشگاه هفت سين دنياي نفيس ديدن كنيد
منتظرتون هستم


اومدم پیشتون
شیوا
22 بهمن 90 4:43
سلام درسا جونم خوبی زود زود بزرگ شو سه نفری بریم بازی البته خواهرمم باید باشه ها



حتما " زود بزرگ میشم .
خان گوگو لي بابا
22 بهمن 90 8:14
درساي ناز كه الهي روز به روز نازتر بشي بهت قول ميدم اين غول بي شاخ و دم ،جون جوني ترين دوستت بشه كه به سختي هم نشه ازت جداش كرد ني ني عسل!


درست میگین آقای پدر همین جالا هم همین طوره
مامان محمدرضا
22 بهمن 90 11:12
آخ خاله به قربونش بره


ممنون خاله . اما خدا نکنه انشاالله شما خاله حون همیشه سالم باشی .
شیوا
23 بهمن 90 3:15
درسا جون الان 5 ماه و 5 روز و 5ساعت و 5 دقیقه شدی مبارکت باشه و انشالله صدوبیست ساله شی گلم


ممنون خاله حونی
مامان زهره
23 بهمن 90 11:04
دستشون درد نکنه . الان که به درت نمی خوره تا جهازتون


آره عزیزم .
مامان آریا
23 بهمن 90 11:21
سلام درسا گلی
چه بزرگ شدی خانومی
مرسی که بهمون سر زدی



خواهش میکنم خاله وظیفه س .
بهار
23 بهمن 90 11:41
چه دخمل خوشگلی مامان درسا ادرس این سایت افکت عکس و به منم می دی


اومدم پیشت بهار جان .
مامان ترنم کوچولو
23 بهمن 90 12:26
مبارکه عزیزم.به سلامتی ازشون استفاده کنی.خاله قربونت


ممنون خاله حونی .
نرگسی
23 بهمن 90 14:47
دوست جدید مبارک درسایی..


ممنون دوست خوبم نرگس عزیزم .
مامان اميرحسين
23 بهمن 90 19:48
عزيزم چه خرگوشه باهوشي داره


ممنون خاله حونی نمیدونی جه نانازه
مامان اميرحسين
23 بهمن 90 19:49
مرسي ماماني درسا كه پيشمون اومدي

ممنون از شما دوست من
azar
29 بهمن 90 14:41
mashala be in dokhtar naz ,,boooooooossssss


ممنون دوست من