اَاَاَاَاَاَاَ ......... اعتراض به روش درسا جونی
سلام گل نازم ......
مامانی یه کارایی یه وقتایی شما وروچکا میکنید ...... هزار ماشاالله با این سن کمتون آدم میمونه متعجب ............ دیروز عصر ماهانی و مامان و باباش داشتن میرفتن بیرون قبلش باباش یه کاری با بابا جونیت داشت اومد دم در ...... خوب به رسم ادب منم اومدم یه سلامی بکنم ...... شما ماهانی رو که دیدی که انگاری دشمن دیرینه تو دیدی همچی تو بغل بابا اخم کرده بودی و صورت بابا رو تو دستات میگرفتی و میچرخوندی طرف خودت و یه ریز .....اَاَاَاَاَاَ ........
وای دختری سرمونو بردی ...... نمیذاشتی این بنده خدا ها یه جمله جرف بزنن ...... تا من و بابا حرف میزدیم ....... هیچی فقط اخم کرده بودی و نگاه مون میکردی ..... اما فقط این بنده خدا ها دهن باز میکردن ..... دوباره اَاَاَ .......... وای مامان بسی خجالت زده شدیم ..... آخرش بابای ماهانی گفت انگاری درسا امروز سرحال نیست ....... بذار رفتیم و برگشتیم ...... میام پیشت اردوان جان ...... ما هم خجالت زده ..... خدا حافظی کردیم ..... اومدیم توی خونه ...... بازم گل از گلت شکفت و شروع کردی به بازی کردن ..... ای وای وروجک آحه این چه کاریه ........ دختر به این بد اخلاقی نوبره.......... از حالا بهت گفته باشم میتِرشی ها ...... بد نگی مامانم نگفت .....
دو ساعت بعد هم دوباره این ماجرا تکرار شد ....... خاله زنگ زد داشتیم با هم صبحت میکردم ...... شصت تیر خودتو رسوندی ...... از پاهام خودتو بالا کشیدی و نشستی روی پاهام و دوباره اَاَاَاَ........ صدا به صدا نمیرسید ...... خاله یه چیزی میگفت و من یه چیز دیگه جواب میدادم ..... آخرشم هم خدافظی کرد و گفت بابا این دخترت سرمونو برد ...... ماشاالله چه صدای بلندی هم داره ..... و منم بازم شرمنده .........
خلاصه حالا متوجه شدیم که میبایست فقط با شما حرف برنیم و وقتی هم تلفن بهمون میشه یا به جایی زنگ میزنیم فقط فقط با ید بزاریم روی اسپیکر تا شما رضایت بدی و آروم باشی و گاهی هم از اون لبخندا تحویلمون بدی و گاهی هم عشوه و ناز ...... بدبختی اخمم بهت بکنم مثل اون سری خودم ضایع میشم ....... پس تلکیف من با شما چیه ؟؟؟؟؟!!!!!!!