آرام جانم درسا آرام جانم درسا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
وبلاگ اجابت دعایموبلاگ اجابت دعایم، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

❤❤ בرسا اجابت یــڪ בعا

فرشته ای به نام مادر

فرشته ای به نام مادر کودکی که آماده تولد بود نزد   خدا   رفت و از او پرسید:می‌گویند فردا شما مرا به زمین می‌فرستید،اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می‌توانم برای   زندگی   به آنجا بروم؟خداوند پاسخ داد:در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد. اما کودک هنوز اطمینان نداشت که می‌خواهد برود یا نه: اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این‌ها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خوان دو هر روز به تو لبخند خواهد زد تو   عشق   او را احساس خواهی کرد و...
23 ارديبهشت 1391

بالاخره برگشتیم با یه عالمه خبرای خوب ........

سلام دوستان عزیزم و البته گل دختری از اینکه این چند روز نگرانتون کردم و بی خبر رفتیم ببخشید ..... روز شنبه اینترنت قطع شد و تا دبروز بعد از ظهر وصل شد ...... خیلی دلم براتون تنگ شده بود ....... با گوشی مرتب بهتون سر میزدم .... اما متاسفانه نمیتونستم نظر بذارم ..... ممنون از مام پارسا نازنین ..... نایسلی گلم ...... نگین جون مامی رادین چشم تیله ای عزیزم .....سپیده خانمی ..... نسترن جونم و تمامی دوستانی که جویای حال ما بودن ....... عزیزان بخاطر تعداد زیاد نظرات مجبور شدم همه رو یه جا تایید کنم اما قول میدم یکی یکی به وباتون بیام و همه رو بخونم و نظر بذارم .... قول قول .... ویه خبر فوق العاده مهم و ش...
20 ارديبهشت 1391

علوسی علوسی

    درسایم امروز جشن ازدواج برادرزاده من ( یعنی دختر دایی شما ) ساره جونه اما بازم من و شما و بابایی نرفتیم . آخه این چند روز حسابی بارندگی بوده و ما تصمیم گرفتیم بخاطر شما نریم اصفهان . هرچند با خاله ها که صبجت میکردم . سی و سه پل بودن و میگفتند هوا کاملا" بهاریه . تازه شم نشسته بودن و برای خودشون بریونی میخوردند . و حسابی صفا میکردند . یه کم دلم گرفت و دوست داشتم اونجا باشم اما خوب اشکال نداره شما که بزرگتر بشی . ما هم میریم و خوش میگذرونیم . ساره جون و آقا علیرضا پیوندتان مبارک     ...
20 ارديبهشت 1391

آمدن بهار 1391 مبارک

بهار که از راه می رسد درختها از خواب پا می شوند غنچه ها لب باز می کنند قاصدک ها پیدا می شوند     راهی می شوند رودخانه ها برکه ها را جا می زارند به آرزوشون می رسند قدم به دریا می زارند گوشۀ ایوان بهار قناری آواز می خونه یک لحظه آروم می گیره از ته دل باز می خونه بهار به شیشه می زنه پنجره ها رو باز کنید زمین پر از قشنگی است آسمون رو صدا کنید بهار به شیشه می زنه پنجره ها رو باز کنید زمین پر از قشنگی است آسمون رو صدا کنید ...
14 ارديبهشت 1391