علوسی علوسی
درسایم امروز جشن ازدواج برادرزاده من ( یعنی دختر دایی شما ) ساره جونه اما بازم من و شما و بابایی نرفتیم . آخه این چند روز حسابی بارندگی بوده و ما تصمیم گرفتیم بخاطر شما نریم اصفهان . هرچند با خاله ها که صبجت میکردم . سی و سه پل بودن و میگفتند هوا کاملا" بهاریه . تازه شم نشسته بودن و برای خودشون بریونی میخوردند . و حسابی صفا میکردند . یه کم دلم گرفت و دوست داشتم اونجا باشم اما خوب اشکال نداره شما که بزرگتر بشی . ما هم میریم و خوش میگذرونیم .
ساره جون و آقا علیرضا
پیوندتان مبارک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی