و بالاخره نصف یک سالگی .......
خدا گفت امروز به من
دیدی که آخر در رحمت را گشودم
دیدی که مزد این همه تنهایی و غم را
کم کم که نه یک جا برای تو رساندم
امروز آسمان هم به من تبریک گفت
با ابرش زیبای خود بر روی غم ها
گویی تو هم باران شدی وقتی که قلبم
در این نبرد جدایی بود تنها
امروز یعنی ٨ اسفند ماه شش ماه از آمدنت به خانه ی کوچکمان میگذرد و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم
که تو خلق شده ای برای ما تا زیباترین لحظه ها را برایمان بسازی . . .
از بدو آمدنت به زندگیمان و از همان لحظه ای که شدی همه چیزمان . صدایت شد بهترین آهنگ زندگیمان و نگاهت زیباترین تصویر .
ای اجابت دعایمان . درسای عزیز
شش ماهگیت مبارک
و دیگه اینکه :
هم زمان با تولد ٦ ماهگیت تولد عمه جونی دخترم عمه زری هم هست پس :
هدیه ای از آسمان برای؛
روز تولدت رسید.
و دیدم هیچ چیز
گلم را
جز عشق
لایق نیست.
تولدت مبارک عمه زری انشاالله در کنار ثمین عزیزم همیشه خوب و خوش باشید .