خاطره های شیرین (1)
سلام عزیزم ........
خوبی دخترم ....... امیدوارم همیشه هر جا هستی خوب خوب خوب ...... باشی ..... عزیز دلم خیلی وقته وبت به روز نیست یعنی خیلی وقته که هر خاطره ای سر جای خودش ننوشتم ...... مامانو ببخش ........راستش توی این سن که حس کنچکاوی شما نی نی ها به 1000 درصد میرسه ما مامانا دیگه کمتر اوقات فراعتی واسمون میمونه که بتونیم به اینطور کارا برسیم .......ولی اشکالی نداره من این چند پستو اختصاص میدم به اتفاقات گذشته تا به روز شیم .......
خوب دختری این چیه ؟؟؟؟؟؟ کی میدونه ؟؟؟؟؟؟ کی نمیدونه ؟؟؟؟؟؟
بَ بَ بعله ......درست حدس زدی ......آش دندونی ...... وقتی دو تا اولی های دندونات جوونه زد و مروارید دار شدی ........ توش مونده بودم ...... جشن دندونی بگیرم نگیرم ...... آخه هنوز که هنوزه ....... وقتی دور و برت شلوغ میشه ...... اخلاقیاتت میره زیر خط فقر .......
همون روزا وقتی ما با خودمون درگیر بودیم واسه تصمیم کبری ( تصمیم مژگان ) ....... خاله نرگس ( که شما بهش میگی نیی ..... بهم زنگ زدن و گفتن ..... پنچ شنبه که میایی خونه آقا جون گفتم بله ...... چرا نیام میام دیگه طبق معمول ....... چرا؟؟؟؟؟؟ ...... گفت هیچی همین طوری ..... خلاصه کنم رفتیم بسی خوشحال شدیم که تدارک دیده بودن ..... مادر و دختری ( خاله نیی و شیوا گلی ) ....... وای ما هم که کلا" از هر چیزی که برامون دردسری نداشته باشه ...... خیلی خرسند میشویم ...... اینبار هم کم مونده بود ذوق مرگ بشیم ...... خلاصه فقط شما طبق معمول همیشه ...... توی شلوغی جوگیر شده بود ی و بد اخلاق پس .... خیلی غصه خوردم و گفتم حالا که اینقده خوشگل هم تزییین شده دوس داشتم باهاش یه عکس هم بگیره ...... که باز هم شرمنده فرمودندو فرداش دوباره برای ما آش آوردند که ما هم بخوریم و هم عکس بگیریم ......
حالا بفرما ادامه مطلب واسه عکس توی خونه ی خودمون ..... شما دوستان هم میخواین بیان .....بفرمایید ...
این عکسو به هزار زحمت و تمنا و خواهش و قربونت برم و من بمیرم ..... گرفتیم ازت بالاخره بعد از کش و قوس فراوان راضی شدی این ظرفه روی تاب باشه و شما هم تابش بدی تا باهاش عکس بگیری با همون ژست معروفت ......
البته دیگه تاب دادن زیادی ...... کار دست دندونی بیچاره دادو دهنش کش اومد ...... در نتیجه تاب جنابعالی همراه با موکت نازنین آشی شد .......
خوب این از آش دندونی .....بریم سراغ لباس های زمستونی که خیلی وقته گرفتم دیگه داره کهنه میشه اما عکساشو نذاشتم ......
این یه تونیک قرمز و یه شلوار کشی و دستکش و شال هستش ..... اول روی قالی گذاشته بودم رفتی پادری اتاقتو آوردی گفتی بذارم روی اون .... قربونت برم که آخر سلیقه ای
اینم یه شلوار پیش بند داره و بلوزش که خیلی دوستش داری بازم سلیقه به خرج دادی و رفتی تشکتو آوردی گذاشتی و بعد هم شال و دستکش ...... ای جوونم مامانی پیش شما کم میاره گلم ....
اینم یه ژاکت زیبا که بازم اوج سلیقه تو به خرج دادی رفتی کلاه آقا فیله رو آوردی و عروسک پارجه ای کنارش گذاشتی .......
اینم که عاشقشی واسه عروسک پشتش و دوست داشتی از دو طرفش عکس بندازم و عروسکای بیشتری هم واسه تزیین گذاشتی ..... همشون مبارکت باشه امیدوارم به سلامتی تنت کنی دختری .......
دیگه این پستو تموم میکنم خیلی طولانی شد ...... بقیه برای پست بعدی .......
دوست دارم و هرلحظه برای داشتنت خدا رو صدها بار شکر میکنم .....
سخنی با شما :::::
دوستان چند روزیه اینترنتمون دچار اشکال شده البته پشتیبانی میگه واسه ی مخابراته و بزودی حل میشه ...... بجز صحفه اصلی و مدیریت وبلاگ ...... هیچ وبی رو باز نمیکنه حتی وب درسا رو برای همین فعلا" نظراتتون رو تایید میکنم ولی قول میدم به محض درست شدن با جون و دل به دیدن خودتون و گلای زیباتون بیام دوستتون دارم بی نهایت تا پست بعدی به خدا میسپارمتون