ماه من
دیشب در دل تاریکی ماه را چستجو میکردمو ..... نیافتمش .....
دیدم سو سوی نوری مهتابی ...... ار دوردستها .........
چشمانم را ریز کردم .....بلکه ببینم مسیر روشنایی را .......
مسیر آشنا بود ........
پس شتابان به سویش شتافتم .........
مسیر بسیار آشنا تر به نظر میرسید .......
دیگر چیزی نمانده بود .....یافتمش ...... ماه من بود دخترم
که نورش از درز اتاقش چشمانم را خیره ساخته بود
تنها فقط گام دیگر به دو سالگی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی