به بهانه ی این روزا
سلام دخترم
اول از همه
و بعد
و در آخر
خوب بیاد دارم اواسط تابستان 90 خنکای غروب یه روز گرم ........ با تماس خواهری مهربان و عزیز تر از جان با شما آشنا شدم ........ صفحه ای زرشکی و ساده به ساده گی دلهای پاک کودکان و به شادی خنداخند کودکانه شان ........ شروع کردم به ورق زدن یکی ......دو تا .....سه تا ووووو ......... باورم نمیشد ...... سرایی بود مهرآفرین ....... مادرانه های جاودانه ........ مادری از مروارید های سفید دخترکش سخن گفته بود و دیگری از سفیدی روی چون ماه پسرکش ........ من هم دل سپردم ............. گشودم دفتری به زیبایی آفتاب و گرمی اش هم ....... منتظر بهترین اتفاق و جاودانه ترین معجزه زندگی ام بودم ...... فرشته ام پاره تنم دخترم ..........خوشحال از گشودن دفتر زندگیش ..... در واپسین ماه 9 ماه انتظار ....... روزها نوشتم ....... و با هر بار نوشتن ..... دوستانی با خواندن و نوشتن دیدگاهشان .......من را مسرور و شادمان تر از هر روز......... امیدوار تر از همیشه تشویق به نگارش کردن ...... تا دعایم در واپیسن ماه تابستان اجابت گشت و بعد از آن بهانه هایم برای نگارش دفتر زندگیش افزون ....... تا به امروز که دوسال و اندی میگذرد حال قطار نام دوستانمان به درازا کشیده آنقدر که گویی پایانی ندارد ....... و با ورق زدن خاطرات خوش و گاه غمگین گذشته ....... بارها و بارها عمر دوسال و اندی دفتر یک زندگی را ورق میزنم .......
حال در آستانه سومین سال تولدت ...... لازم دیدم در این میلاد همگانی ...... سپاس و تشکرم را پذیرا باشید ......
با امید به اینکه
روزیتان روزافزون
دلهایتان پر امید
و عاشقانه هایتان مستدام باشد و نیز
مهربان خدای نگاهبانتان باشد ....... نی نی وبلاگ تولدت مبارک
پی نوشت :
این متن رو با این عکس برای وبلاگ هواداران نی نی وبلاگ فرستادم ...... تا توی پستشون قرار بدن ..... خواستم برای شما هم به یادگار بمونه