گل من ........
سلام و صد سلام به شما دختری شیرین زبون و شیرین کارم .....و شما دوست جونیای خودم
این روزا درسای گلم شما مریضی و بی حوصله ...... راستی چند روز پیش دو تا دندون دیگه هم درآوردی و شدی چهار دندونه ....... الان هم سرفه های بدی میکنی ...... فک کنم دوباره دندون داری ..... انگاری قبل از دندون درآوردن یه سری سرمامیخوری ....... بازم بهتره از اسهال گرفتنه ...... اما خیلی خیلی لاغر شدی ......... ایشالا زود این نیشا هم در میاری و راحت میشی عزیزم .......
و بعد هم شما دوست جونام چطورین ؟؟؟؟؟؟ نی نی های گلتون خوبن ؟؟؟؟؟؟ دلم واسشون یه ریزه شده بود ...... حالا یکی یکی میام دیدنتون ..... راستی اون پست بعله و نع دختری ...... خوشحالم که همگی مثل من حداقل یه بار ضایع شدین آخه من تنها گناه دارم ....... پس همه اینکاره ایم ....... و بعد ممنون از دعاهای زیباتون واسه بابا بزرگی ...... بابابزرگی دارن فیزیوتراپی میکنن و با کمک تکیه گاه میتونن چند قدمی راه برن ...... حرف زدنشون هم بهتر شده از اون مهم تر دو شب هم هیئت رفتن ..... که خیلی روحیه گرفتن ........
اما دختری
بله خانمی باشمام ......
تا حالا طوری وانمود میکردی انگاری که طبق عادت میگی نه ...... یعنی به همه چیز یه مهر نه میزنی ...... اما بلای مامان خوب بلدی نه یعنی چی ...... فقط ما رو گرفتی ...... بخون تا ببینی چطور ما رو سرکار گذاشتی
ساعت 11 صبح روز شنبه ..... من و شما تنها توی خونه ....... ازصبح .....درسا مامانی رو دوس داری ؟؟؟؟؟ نه ......... بابا اردوانی رو دوس داری؟؟؟؟؟؟ نه ........غذا میخوای ؟؟؟؟؟؟ نه ........ میخوای با هم بازی کنیم ؟؟؟؟؟؟ نه و نه و نه
خانم «ن » همسابه مون اومد پیشمون ..... درسا خاله منو دوس داری ؟؟؟؟؟ نـــــــــــــــــــــه ...... مامانی درسا گلم شما نباید به همه چیز بگی نه ....... باید بگی بله عزیزم ...... درسا فقط شکل علامت سوال به مامانی خیره شده ...... درسایی مامانی بله خوبه نه مامانی ...... درسا : نه مامانی ..... مامانی نه نگو ...... درسا : نه ...... مامانی : نه مامان ....... درسا :نه مامان ..... مامان : نه مامان نگو ......درسا : نه مامان ...... مامان که احساس خجستگی میکنه سعی میکنه این بجث رو تموم کنه و بره پی کارش .....
حالا بریم همون فضا و مکان و همون من و شما ..... ولی فرداش
اول یه توضیح بدم که شما عمه فاطمه و خاله نرگس رو خیلی خیلی دوس داری ..... عمه فاطمه مخصوص ددر بردنته و تا میبینیش میگی ددر ....... و خاله نرگس هم مخصوص بازی و نای نای کردنته ..... و تا میبینیش سرتو تکون میدی و دس میزنی
حالا برگردیم ......
مامان : درسا گلم مامانی رو دوس داری ؟؟؟؟؟؟ درسا : نه بابا رو دوس داری ؟؟؟؟؟ نه ..... خلاصه یه هفت و هشت تا رو ردیف میکنم و شما نه نه نه ..... تا اینکه اون وسط تاش .......
درسا عمه فاطمه رو دوس داری ؟؟؟؟؟؟ درسا ..... مکث میکنه و فکر میکنه ....... بعد از جند ثانیه ......نازه ....... اِ چی شد ؟؟؟؟؟ دوباره مامانی یه هفت هشت تا اسم ردیف میکنه و دوباره ...... نه نه نه ....... درسا خاله نرگس رو دوس داری ؟؟؟؟؟؟ و دوباره مکث معنی دار و نازه ...... ای شیطون و شیرین مامان پس شما میدونی نه یعنی چی ولی کسایی و چیزایی رو که دلت میخواد رو نه میگی ...... آره ...... چند بار دیگه هم امتحانت کردم و فهمیدم تا حالا ما کلا" سر کار بودیم ......
خلاصه عزیزم ..... دلبری میکنی این روزا فراوون ..... اگه بعدها اینا رو خوندی ..... قصدم فقط و فقط نوشتن خاطراتت بوده عزیزم ..... والا من هیجوقت از هیج کاریت خسته و ناراحت نمیشم ..... دوست دارم خودت خوب میدونی ......