یه سوپرایز زیبا بنام مروارید .....
سلام به دوستان گلم ......
اول میخوام با شما حرف بزنم که توی این مدت ... جویای احوال بابابزرگ حسین بودین ..... به لطف حق و دعای خیر شما خیلی بهتر شدن و دارن دوران نقاهت رو طی میکنن .... انشاالله دوباره بشن همون بابابزرگ حسین .... هر روز بیان به دخملی سر بزنن ..... انشاالله
و بعدش
.......
بالاخره اتفاق افتاد
........
بالاخره دختری ما هم
.........
صاحب مروارید شد
........
بزن دست قشنگه رو ......
دخترکم عزیزکم اول سلام .....
و بعدش مبارکت باشه عزیزم مرواریدات ...... آره درست خوندی گلم ...... اینقده طول کشید ..... که دیگه اون دومی هم با اولی اومد ...... و شما صاحب دو تا دندون خوشگل شدی ......
پس برات میخونم
درسا داره دو دندون قند میخوره از قندون
فرشتهای مهربون براش آورده دندون
عزیزم ..... دیروز موقع ناهار خوردنت از اونجاییکه اصلا" علاقه ای به خوردن غذا با ظرف های غذات نداری و دوس داری توی ظرفای خودمون غدا بخوری ..... همین طور که غدا نوش جون میکردی .... یه صدا شنیدم .... صدای چیزی که به قاشق استیل میخورد ..... اولش خیلی باور نکردم ..... ولی جند بار دیگه که تکرار شد ..... متوجه شدم که بعله ..... شما هم بالاخره صاحب مروارید شدی ..... خیلی خوشحال شدم .... آخه مامانی اینقده دیر شده بود که تصمیم داشتیم دیگه دندون مصنوعی ای چیزی ...... البته این واسه شوحی بود ولی واقعا" نگران شده بودیم ...... دکتر هم برده بودمت که گفته بودن بعد از ١٣ ماهگی میبایست یه سری آزمایش بده ..... و کنترل بشه ......... ولی بابا نذاشت ازت آزمایش بگیریم ...... اون موقع حرصم میگرفت ولی الان میگم خوب که بیخودی ازت آزمایش نگرفتیم و دست خوشگلت رو سوراخ سوراخ نکردیم ......
خلاصه
خیلی خیلی مبارکت باشه ..... اما مامانی دیگه یکی یکی ..... هول نکن ...... اولیاش دو تا شد اشکالی نداره
ولی باقیش رو بذار یکی یکی در بیار..... میترسم اذیت بشی ..... باشه گلم .....
اینم یه عکس خوشگل از شما
بابا گفته درسا گوشات کو ؟؟؟شما هم گوشتو گرفتی ..... جالبه که گوش نی نیت هم گرفتی ......
الهی که من دربست فدات
شکرت خدا .... ممنونم بابت همه چیز