درتا شَبار پوتیده !!!!!!!!
مکان : اُپن آشپزخونه
زمان : هنگام افطار
مامان و بابا در حال افطار کردن ...... درسا خانم هم در حال افطار دادن به نی نی های روزه دارشون !!!!!!
مامان و بابا همین طور که دارن افطار میکنن ....... از این طرف و اون طرف هم صبحت میکنن ..... یکدفعه درسا خانوم بلند میشن و برای آوردن بقیه نی نی های روزه دار راه اتاقشونو پیش میگیرن ......
چــــــــــــنــــــــد لــــــــحظـــــه بعـــــــــد
درسا از اتاقشون با خوشحالی و خندان در حالی که چیزی زمزمه میکنن به طرفمون میان
مامان و بابا برمیگردن تا ببینن چه چیزی باعث این همه خوشحالی شده که دیدن درسا لباساشو عوض کرده ..... اونم به تنهایی ...... مامان با خوشحالی میگه : درسا چکار کردی مامان ؟؟
درسا هم بخاطر این موفقیت با خوشحالی میگه :
ماتاالله ماتاالله
درتا شَبار پوتیده
ترجمه :
ماشاالله ماشاالله
درسا شلوار پوشیده
الهی من فدات ..... خودتم میدونی ماشاالله داری
(دیگه خودتون حدس بزنید من و بابا اردوان جکار کردیم .....)
درسا با چادر در چادر
روایتی از مامانش
توسط نیی جون