امان از این پستانک مزاحم
سلام به میوه زندگی مامان و بابا
امروز بعد از ظهر وقتی شیرتو خوردی و میخواستی بخوابی پستانکت را شستم و گذاشتم دهنت . یه کم که مزه مزه کردی با کمک زبونت اونو پرت کردی بیرون . چند ثانیه بعد دوباره پستانک را گذاشتم دهنت این دفعه زودتر از قبل اونو پرت کردی . وقتی برای بار سوم اومدم بزارم دهنت با زبان بی زبانی هر جور که میتونستی بهم تشر زدی که بهم بفهمونی مامانی من پستانک نخوام باید کیو ببینم ؟ بعد هم چشمهای خوشگلتو بستی و خوابیدی . معلومه از حالا دخترم حرف زور به خوردش نمیره .فدات بشه مامانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی