آرام جانم درسا آرام جانم درسا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
وبلاگ اجابت دعایموبلاگ اجابت دعایم، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

❤❤ בرسا اجابت یــڪ בعا

اندر احوالات درسا به روایت تصویر

درسایم وقتی خواستم این عکسو بگیرم شما فیگور هنری گرفتی   اینم کلاه جوکری که بابا براش گرفته واسه تولدش البته یه هفت ماهی زود درسا جوکر میگه: حالا که کلاه تولد کرفتین پس کادو و کیکش کو ؟؟؟؟؟؟ یه دنیا درسسسسسسسا !!!!!! درسای متفکر !!!! اینحا هم درسا خیره به تلویزیون شده اون خاله شادونه رو خیلی دوست داره اما نمیدونم چرا آب اینقدر از لباش آویزونه؟؟؟؟؟؟ اینم درسا در پناه مامان . مامان درسایم همیشه به شونه های من پناه بیار که ایمن ترین جا برای شما همین جاست .   ...
3 بهمن 1390

پروانه کوچولویی بنام درسا

رفتم به باغ گلها پروانه ای را دیدم دنبال اون پروانه تا ته باغ دویدم دیدم نشست رو گلها گلها رو خوب نگاه کرد یه غنچه از خواب پرید آروم چشاشو وا کرد پروانه ی بازیگوش به روی غنچه خندید با شادی و محبت صورت او را بوسید من که دیدم پروانه رو برگ گل میشینه خنده غنجه ها رو رو شاخه ها میبینه آرزو کردم ایکاش منم پروانه بودم به سوی باغ و بوستان همش روانه بودم ...
27 دی 1390

ادامه آموزش عملی بابا جونی اردوان

عسلم درسا خانم  روزا که من و شما تنهاییم خیلی برات حرف میزنم . شما هم اول نگام میکنی و بعد سعی میکنی جوابمو بدی اما . عصر که بابا از سر کارشون میان دیگه نوبت به آموزش عملیه یه چیزی رو اونقدر برات تکرار میکنند . شاید چند روز . و  اصلا" خسته نمیشن . تا اینکه شما یاد میگیری .  حالا بابا چند روزیه مشت کردنو بهت یاد دادن . تا باباجونی رو میبینی سریع یه دستتو مشت میکنی . اول که بابا گفت . فکر میکنم متوجه نمیشی . ولی الان مطمینم یاد گرفتی چون فقط و فقط وقتی بابارو میبینی دستتو مشت میکنی .      بقیه عکسارو در ادامه مطلب ببینید     &...
4 دی 1390

عکس العمل از نوع درسایی

دخترگلم این روزا نسبت به هر چیزی که میبینی عکس العمل نشان میدی . عکس بالا را خیلی دوست دارم درسته یه  کم تاره ولی دوستش دارم اگر تونستم عکس جدیدی ازت بگیرم حتما" جایگزین میکنم . این عکسو زمانی ازت گرفتم که بابا بهت میگه (( درسایی بابا زبون . زبونتو در بیار )) اونوقت شما .... دخمل مامان و بابا این عکسو زمانی گرفتم که تازه بابا از سرکارش به خونه برگشته بود وشما از شوق دیدنش اینجوری شدی .   درسا گلی اینجا وقتی عروسکا را گذاشتم پیشت کمی جا خوردی و اینجوری شدی   ودر آخر اینجا هر کاری میکردیم بخندونیمت مبارزه میکردی که نخندی اما بالاخره ...... عاشقانه با تمام وجو...
27 آذر 1390