ماجرای تولدت
عزیزم صبح امروز همراه با خاله نرگس و بابا اردوان به بیمارستان صنایع پتروشیمی شهرک بعثت رفتیم.
که پرونده ی بستری شدنمو تکمیل کنیم.
برای فردا که قراربود عمل بشم اما یکدفعه همه چیز عوض شد.
دکتر گفت بهتره همین امروز و همین الان عمل شی.
گلم نمیدونم چطوری حال اون موقعم رو بهت توضیح بدم اما بالاخره
ترس رو کنار گذاشتم و رضایت دادم که یک روز زود تر عمل شم.
خاله نرگس و بابا اردوان بدو بدو تمام کارهارا انجام دادن.
من حالا آماده ام که تو بیای و تمام زندگیم بشی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی