خانوم کوچولو مامان خونه
سلام دخترم ...... خانوم کوچولو ..... خاله ریزه ..... مامان کوچولو مامان خونه ....شما این روزا به خونه داری علاقه زیادی نشون میدی ...... تا وقتی گیر میاری .... درست مثل من شروع به تمیز کردن خونه میکنی ...... گاهی غر غر میکنی ....... مثل دیروز که تا دیدی روی میز چای انگشت افتاده .... رفتی اسپری آب پاشتو آوردی و یه دستمال برداشتی میگی قربونت برم ..... دوباره که این جا رو کثیف کردی ...... خدا بُکششدت .....این جور موقع ها نمیدونم چی بگم بخندم برای حرفی که زدی ...... اخم کنم ..... نمیدونم ...... این عکسای این روزاس .... مامانم بزرگ شدی نگی این مامانم منو با این سن و سال به کار وا داشته خودت میخواستی منم میخواستم انجامش بدی ..... که توی دل نمونه ......خاله نیی جون میگه این واسه مدتیه ..... یه مدت دیگه زورش میاد واسه آب خوردن از جاش پاشه نمیدونم شاید اون طوریت هم ببینم ...... بهرحال اینطور یا اونجور برای من مامان کوچولی خونه ای شیرین و دلنشین مثل نقل و نبات ..... دوستت دارم خودت خوب میدونی نپرس چقدر که بی اندازه س بی نهایت ......