با تو هر شب یلدایم آرزوست ....... (1)
باز شب یلدا اومد ، بلندترین شب سال
منتظرش میشینیم ، از سال پیش تا امسال
همون شبی که میگن بلندتر از هر شبه
شبهای بعد یلدا ، کوتاه و کوتاهتره
همه ی ما جمع میشیم ، خونه ی مادر بزرگ
میشینیم زیر کرسی ، هم کوچیک و هم بزرگ
روی میزش نشسته ، قاچهای هندوونه
یه کاسه ی بزرگ هست ، انار دونه دونه
کشمش و پسته میده ، با آلو و توت خشک
نقل و نبات شیرین ، به هر کی میده یه مشت
اخ که شبای یلدا ، چه شور و حالی داره
هر کسی زود نخوابه یه شب عالی داره
دخترم سلام ......
عزیز دلم سومین یلدات مبارک
مامانم خودت که میدونی سال اول چطور بیمارشدم و نتونستیم با هم یلدا رو چشن بگیریم اگرچه شما اینقده کوچولو بودی که خیلی متوجه نمیشدی ...... سال قبل هم همه خونه ماماهو ( مامان من ) بودیم و نتونستم اونطور که دلم میخواست واست یه جشن کاملا" سنتی واست بگیرم .... اما امسال من بودم و شما و بابا و یه دنیا ایده که البته بعضی هاشو نتونستم عملی کنم انشاالله سال بعد .....
حاصل کار توی عکسا مشخصه یه میز که سعی کردم مثل کرسی های قدیم درش بیارم اما زیاد تو عکس مشخص نیست ...... سینی مسی گیرم نیومد ...... اما سماور قدیمی که نه ولی یه کمی قدیمی از نیی حوت گرفتم و قلیون هم از خواهری پروانه ..... رو میزی ابریشم و ...... ولی متاسفانه بعضی خوراکی ها رو بعدش یادم اومد ولی اینها همه بهانه س برای با شما بودن ...... ممنون خدا که توی این سه سال سه دقیقه بیشتر وقت داشتم روی ماه دخترمو ببینم .....
بقیه عکسا پست بعدی