وقتی درسایی دست بزن پیدا میکند.......
سلام عزیزم
من و شما و بابا اردوانی . امروز صبح رفتیم مرکز بهداشت تا شما چک ماهیانه تو انجام بدی . اولش که شروع به تعویض پوشک و لباسات کردم کمی نق نق کردی . اما بعد که متوجه شدی میخوایم بریم بیرون و از فضای خونه داری خارج میشی . شروع کردی به آواز خودن و خندیدن . منم از خدا خواسته رفتم دوربینو برداشتم و از این لحظات طلایی عکس انداختم .
سوار ماشین که شدی طبق معمول کمی گیچ خواب شدی ولی از آنجاییکه مرکز بهداشت بهمون نزدیکه دیگه نخوابیدی .وقتی رفتیم توی مرکز خیلی خوش برخورد بودی و برای خودت دلبری میکردی و لبخند تحویل پرسنل و غیر پرسنل میدادی .
برای خواندن بقیه مطلب و عکسها روی ادامه مطلب کلیک کنید
موقع بیرون اومدن از مرکز . یکی از دوستانمونو دیدیم . اونا یه نی نی پسر چشم آبی چهارماهه داشتن . شما تا نی نی دیدی . خیلی خوشت اومد و شروع کردی به آواز خوندن . خانمه که دید شما واکنش نشان دادی خوشحال شد و نی نی شو آورد نزدیک شما تا باهاش جرف بزنی . وای خدای من میدونی شما گل دختر چه کار کردی ؟ دستتونو بلند کردی و ناغافل به صورت نی نی پسمله فرود آوردی . من و خانمه حسابی شوکه شدیدیم و هنوز تو شوک بودیم که دومی هم نثارش کردی.
مامانه طقلی از ترس اینکه شما سومی رو نزنی . نی نی شو از شما دور کرد و منم با کلی خجالت ازشون جدا شدم . موفع خداحافظی چشمم افتاد به پسمل نینیه دیدم بنده خدا بوره بور شده . و شما رو دیدم که با افتخار داری دستتو نگاه میکنی . شاید به خودت میگفتی : ( این دستا عجب باحالن چه کارا که نمیشه باشون کرد ) خلاصه دیگه سریع سوار ماشین شدیم و برگشتیم .
توی راه به بابات میگفتم انگاری این صبحتایی که باهاش میکنی ( وقتی برزگ شدی بچه ها رو بزن از کسی نحور و زنگ خونه ها رو بزن و زودی بیا خونه ) بدجوری روش تاثیر گذاشته !!!!!!!!!!!
وقتی رسیدیم شما که ماشاالله خیلی فعال بودی و خسته شده بودی به محض شیر خوردن . خوابیدی .
خوابهای خوش و رنگی ببینی دخترک مامان و بابا